شکوه و جلال
حضرت ظریفی حضرت ظریفی

هلال از پس این ابر خوش نمایان است

 

شکوه سر دی فصل خزان پریشان است

 

به گرم گرم نگاهش ستاره میخندد

 

گذر ز  شوکت چشمش مرا نه آسان است

 

زلال جلوهء قامت نمای خاطره هاست

 

چه خوش  به جیوهء آئینهء عزیزان است

 

بدشت لا لهء شعرش نوای مو زون است

 

 شب است و خاطر طبعم به سفره مهمان است

 

شکوه شبنم شعرش حکایت سحر است

 

زمان به نبض تپش های باغ حیران است

 

بهار میرسد آری به فصل باور عشق

 

درفش سبز نیایش که روشن جان است

 

بدست نادیه این شاعر شکوه وجلال

 

به احتزاز قلل در وطن نمایان است

 

شهر تامپره کشور فنلاند پنجشنبه 17/1/2008

 

 

 


January 21st, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان